وقتی ...
وقتی از خیر نوشتهی تعیینکنندهی سه هفتهی قبل میگذرم، وقتی از خیر خیلی چیزها که دوست دارم یا ندارم میگذرم، وقتی ...
وقتی نمیتوانم _ شاید هم نمیخواهم _ با کسی بگویم که ...
وقتی حتا حوصلهی اندیشیدن به آن «کلمهی گنده» را هم ندارم،
تنها چیزی که باقی میماند همین خطوط خالیست:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
همین!